|
...دلی در عشق چون پروانه دارم ... ...زدرد سوختن پروا ندارم... ...نه لایق بر بساط خانقاهم... ...نه میل مسجد و میخانه دارم... ان چنان رنجی که دنیا بر دل ما می کند ... بردل هر کس کند ترک دنیا می کند ... به دل می گویم فردا ترک دنیا میکنم... چون که فردا رسد با دیدنت امروز و فردا میکنم. ...نه از خاکم نه از بادم نه در بندم نه ازادم ...نه ان لیلی تر از مجنون نه شیرینم نه فرهادم ...فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دل تنگم ...اگر ابی تر از ابم اگر همزاد مهتابم ...بدونه تو چه بی رنگم بدونه تو چه بی تابم ..به هرکس دل سپردم بی وفا شد.. ..چو پا بذرش شدم از من جدا شد.. ..نمی دانم از اول بی وفا بود.. ..یا نازش کشیدم بی وفا شد.. ..کوچه وقتی که نباشی رگ خشکیده ی شهره.. ..ماه توگوش خونه گفته دیگه با پنجره قهره.. ..سقف دلبستگی بی تو واسه من سایه نداره.. ..دلم از روزی که رفتی همسایه نداره.. ...هر زمان برق نگاهت زند اتش به دلی ... ...ای گل ناز از این سوخته خرمن یادار... ...وقتی که بن بست غربت سایه سارقفسم بود ... ...زیر رگبارمصیبت بی کسی تنهاکسم بود... ...میرسد روزی که بی من روزهارا سر کنی ... ...میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی... ...میرسدروزی که تنها در کنار عکس من ... ...نامه های کهنه ام رامو به مو از برکنی... ...دیدی اخرش نموندی منو تا جنون کشوندی... ...دلی که دادم دستت اخرش زدی شکوندی... به چشم خسته ی من اسمون از سنگ شده.... لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده.... کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود.... کاش بودی تا فقط باور کنی بی تو هرگز زندگی زیبا نبود.... .... یه شب بهم گفت ای مهربون.... ..... من می مونم تو هم بمون.... ....گفتش بهم ای با وفا... .... یادت نره این عهدمون.... ....حالا کجا رفت اون بی وفا... ... یکی داشت و یکی نداشت... ... اونی که داشت تو بودی اونی که تورو نداشت من... ... یکی خواست و یکی نخواست... ...اونی که خواست تو بودی و اونی که بی تو بودن رو نخواست من... ... یکی اورد و یکی نیاورد... ...اونی که اورد تو بودی و اونی که به جز تو به هیچ کسی ایمان نیاورد من... ... یکی موندو یکی نموند... ...اونی که موند تو بودی اونی که بدون تو نمی تونست بمونه من... ... یکی رفت و یکی نرفت... ...اونی که رفت تو بودی اونی که به خاطر تو تو قلب هیچ کسی نرفت من.... ....داغ یک عشق قدیمو.... ....شهر خاموش دلم رو.... .... اومدی تازه کردی.... .... تو پراوازه کردی..... باهم رهسپار راه دردیم... با هم لحظه ها را گریه کردیم... ما در صدایی بی صدایی گریه بودیم... ما از عبور تلخ لحظه قصه ساختیم... شاید در این راه اگر با هم بمانیم... وقت رسیدن شعر خوشبختی بخوانیم... مرگ ان نيست كه در قبر سياه دفن شوم..... مرگ ان است كه از خاطر تو با همه ي خاطره ها محو شوم..... من اين جا بس دلم تنگ است... وهر سازي كه مي بينم بد اهنگ است... بيا ره توشه برداريم قدم در راه بي برگشت بگذاريم... ببينيم اسمان هر كجا ايا همين رنگ است... [ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391
] [ 13:7 ] [ Mostafa Dl Ara ] [ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391
] [ 13:0 ] [ Mostafa Dl Ara ]
می گویند : شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!!
و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!!
گوشه ی خیابان شاد میزد...!!
اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 9 ارديبهشت 1391
] [ 12:58 ] [ Mostafa Dl Ara ] |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |