نويسندگان
جدیدترین مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و عاشقی و آدرس mostafalov.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ke6%20%2816%29[1].gif

اسمان ان شب کمی اشفته بود     ماه غمگین بود و گویا خفته بود

سایه بود و خالی از مهتاب شب     من اسیر غم در ان گرداب شب

دل ز نوش غم چو مستان گشته بود    بغض من بشکست ان شب ناگهان

از صدای ساز بی وقت شبان

150030gattx4hqk7.gif

راز من بر هر کسی شد اشکار    ان شب از بس بود این دل بی قرار

باز لیلی راه را گم کرده بود     بهر هر مجنون تبسم کرده بود

باز باید عاشقی بی می شوم       باز یک بازیجه دست نی شوم

سینه ام را وقف سوز نی کنم        بهر این دل ناله و هی هی کنم

بخت بد دگر برایم رو شده     پشت هم غم ها که تو در تو شده

 

 

2q3vh4h[1].gif

  عشق با او برگ پایانی نداشت   خشک چشمم زره بارانی نداشت

این خراب اباد دل اباد بود    کوه ویران  برد با فرهاد بود

عشق بر هر کس سرایت کرده است    از جدایی ها روایت کرده است

حاصلش تنها فقط رسوا شدن   نا گهانی غرق در غم ها شدن

 

من ندانستم دو چشمم کور بود   خواب و رویایی سراسر شور بود

 

ke6%20%2810%29[1].gif

در خیالی خام همچون حور بود    اشنایم بود و لیکن دور بود

صورتم بهرش پر از چین گشته است    یارم از کدامین گشته است

با خیالش صبح را شب میکنم    شب به شب از دوریش تب میکنم

تب به من حال رهایی می دهد     نوشداروی جدایی می دهد

رقص اشک  واه بر چشم ترم      رقص شبنم های تب بر پیکرم

 

c7uyv3vujjl90380il[1].gif

از جدایی پاکوبی می کنند     بهر این دل کار خوبی می کنند

سوز دل از اتشش فریاد شد   سر نوشتم بدتر از فرهاد شد

باتوام فرهاد شیرینت چه شد      ارزوی پاک دیدنت چه شد

باز کوه بیستون در انتظار   مرگ شیرین حیله دشمن تبار

هان ای مجنون چرا اینگونه ای    بر خیزید از خواب گران

 

golchin (92).gif

باز مستی سردهید ای عاشقان     در خیالم با که میگویم سخن

ای دل مجنون چه می خواهی زمن

لیلی و مجنون فقط افسانه بود      اه مجنون این دل دیوانه بود

بعداز این بر او نیم عاشقتبار     نیست با این بیستون ها هیچ کار

کاش میدانستم این را بیشتر       هر که عشقش بیش دردش بیشتر

 

2s1sne1.gif

 

 

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ سه شنبه 8 فروردين 1391 ] [ 19:0 ] [ Mostafa Dl Ara ]

 

به خودم قول می دهم دیگر دل

م برایت تنگ نشود

قول می دهم دیگر با ترنم صدایت آسمان چشمانم بارانی نشود

قول می دهم دیگر با نگاه کردن به عکسهایت عاشق نی غریب چشمانت نشوم

قول می دهم دیگر با خاطرات زندگی نکنم...

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ دو شنبه 22 اسفند 1390 ] [ 10:3 ] [ Mostafa Dl Ara ]

زندگی ان هنگام زیباست که ادمی بداند فکری به

خاطرش



....درهیاهوست....







ای وای از دل ..


از این دل دیونه ..


ای وای چه کردی بر این دل دیونه ..
.
.
.

بعضی وقتا هست که دوست داری کنارت باشه...


محکم بغلت کنه........


بذاره اشک بریزی تا سبک بشی ....


بعد اروم تو گوشت بگه.....


دیوووونه چته من باهاتم ....



می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ دو شنبه 22 اسفند 1390 ] [ 10:2 ] [ Mostafa Dl Ara ]

بی مقدمه!

دلم تنگ میشه!

خیلی دلم می خواد برم...

اما می ترسم...

می ترسم دلم تنگ بشه!

شایدم نمی خوام برم دارم بهونه میارم!

اما قول میدم برم!

نمی گم زود زود...

اما می رم!

شاید روزای اول وقتی میگفتم خداحافظ دلم هررری می ریخت!

اما ببین حالا چه راحت می گم می رم؟؟!

اگه برم یه روزی بشنوم کسی جامو گرفته میمیرمو زنده می شم...

اگرم نرم میترسم یه روز خودت بگی برو!

تو بگو من چکار کنم!

به جون خودت قسم هر کاری بگی می کنم!

همیشه از خدا می پرسم بین من و تو کی گناه کاره؟
می دونم من!

منو ببخش به خاطر دل باختنم!

تو دعا کن!

دعا کن من برم!...

ببین کارمون به کجا رسیده؟!

می دونم حرفام شبیه التماسه!

اما تو اعتنا نکن...

تو که خوب بلدی بی اعتنایی رو!

تو دعا کن عزیز دلم!


می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ دو شنبه 22 اسفند 1390 ] [ 10:1 ] [ Mostafa Dl Ara ]

اگر میگم نمیخوامت فقط به خاطر خودته 

چون میدونم اذیتت میکنم 


 

آنها که از دور نگاه ميکنند مي گويند:" تو چه کم داري؟"هيچ!!!"


و من باران اشکهايم را در ابرچشمانم پنهان ميکنمو با لبخند پوچي 


به نشانه تاييد سر تکان مي 


دهم ...


اما خودم ميدانم که هر گاه درون خود را ميکاوم به يک غم بزرگ 


ميرسم..


و آن غم نبودن توست !!!


من در کنار همه تو را کم دارم


می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ دو شنبه 22 اسفند 1390 ] [ 10:0 ] [ Mostafa Dl Ara ]

چارلی چاپین نوشت:تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدنت راعریان نکن*هرگزچشمانت رابرای کسی که معنی نگاهت را نمیفمد گریان مکن*وبه او بگو:تو را کمتر از خدا وبیشتر از دوست دارم.زیرا به خدا اعتقاد و به او نیاز...

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ جمعه 28 بهمن 1390 ] [ 20:50 ] [ Mostafa Dl Ara ]

 

نازنین وقتی که بودی شبا هم تو رو میدیدم
دیگه از روزی که رفتی حتی خوابتم ندیدم
تو که بی وفا نبودی٬لااقل بیا تو خوابم
مگه تو خبر نداری شب و روز برات بیتابم؟

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوا ر است .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هرکاری بزنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، هر چیزی را که متعلق به اوست ، دوست دارید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، واژه تنهایی برایتان بی معناست .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، آرزوهایتان آرزوهای اوست .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید .

 

اگر واقعا عاشقش باشی ، در مواقعی که به بن بست می رسید ، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید .

 

گر واقعا عاشقش باشی ، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست .

به راستی دوست داشتن چه زیباست ،این طور نیست ؟
می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ جمعه 28 بهمن 1390 ] [ 20:46 ] [ Mostafa Dl Ara ]

 

 

آرزوی نقاشی

میان آبشار خاطراتم ٬ کنار بوته های گل نمی نشینم

همیشه آرزو کردم که رنگ نگاه بوته گل را ببینم

همیشه آرزو کردم که روزی برای لحظه ای نقاش باشم

همیشه آرزویم بوده رویا ولیکن یک زمان ای کاش باشم

همیشه این سوالم بوده مادر که رنگ لاله ها یعنی چه رنگی

همیشه گفته بودی باغ سبز ولی رنگ خدا یعنی چه رنگی

نگاه مادرم چون یاس میشد به پرسش های من لبخند میزد

زمانی رنگ سرخ لاله ها را به دنیای دلم پیوند میزد

ولی من باز می پرسیدم از او که منظورت ز آبی چیست مادر

همان رنگی که گفتی رنگ دریاست ٬ همان رنگی که گشته چشم از او تر

ز اقیانوس بی طوفان چشمش صدای اشک ها را می شنیدم

در آن هنگام در باغ تخیل رخ زیبای او را می کشیدم

نگاهی سرخ اشکی آسمانی دو چشمانی به رنگ ارغوانی

ولی من هر چه نقاشی کشیدم همه تصویری از رویای او بود

و شاید چند خطی که نوشتم همه یک قطره از دریای او بود

معلم آن زمان که عاشقانه کنار حرف هایت می نشینم

همیشه آرزو کردم که روزی نگاه مهربانت را ببینم

ببینم که کدامین دیدگانی مرا با حس دیدن آشنا کرد

که دستان مرا تا اوج برد و مرا از دور با چشمش صدا کرد

ببینم که چه کس رنگ شفق را به چشمان وجود من نشان داد

ببینم که کدامین مهربانی غبار غم رویایم تکان داد

اگر چه من نگاهت را ندیدم ولی زیباییت را میشناسم

صدای موج روحت را ستاره دل دریاییت را میشناسم

ز تو آموختم نقاشی عشق ز تو احساس را رسم کردم

ز تب نور امید و موج دل را میان غنچه ها تقسیم کردم

ولی من با مرور خاطراتم به اوج آرزو هایم رسیدم

هم اینک لحظه ای نقاش هستم معلم را و مادر را کشیدم

ولی نقاشی من کاغذی نیست برای رسم ابزاری ندارم

کمی احساس را با جرعه ای عشق به روی برگ یاسی می گذارم

دل نقاشیم تفسیر رویاست چرا تفسیر یک رویا نباشیم

چرا رنگ غروبی سرخ باشیم چرا چون آبی دریا نباشیم

اگر چه گشت شعرم بس مطول ولی نقاشیم را قاب کردم

سحر شد خاطراتم نیز رفتنتد دوباره من زمان را خواب کردم

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ جمعه 28 بهمن 1390 ] [ 20:42 ] [ Mostafa Dl Ara ]
 
 
 
زيباترين سخني كه شنيدم سكوت دوست داشتني تو بود

زيباترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود

زيباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار تو بود

زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود

زيباترين هديه عمرم محبت تو بود

زيباترين تنهاييم گريه براي تو بود

زيباترين اعترافم عشق تو بود

دوستت دارم


می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ جمعه 28 بهمن 1390 ] [ 20:37 ] [ Mostafa Dl Ara ]

 

گریه عشق

وقتي که گريه ام ميگيره دلم ميگه مبارکه

قدر اشکهاتو بدون هنوز چشات بي کلکه

وقتي که گريه ام ميگيره يه آسمون باروني ام

اما به کي بگم خدا من تو خودم زندوني ام

سرمو بالا مي گيرم کسي جوابم نميده

خيلي شب هاست يه رهگذربه گريهام نخنديده

يه روزو روزگاريه منو  يه دنيا بي کسي

شدم يه مشت خاطره يه کوره ي دلواپسي

مي خوام تلافي نکنم حرمت دل رو ميشکنم

دارن به جرم ساده گيم چوب حراجم مي زنن

تو اين ولايت غريب دل مرده ها عزيز ترن
قحطي عشق عاشقاست قلب هاي سنگي مي
خرن

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ جمعه 14 بهمن 1390 ] [ 10:25 ] [ Mostafa Dl Ara ]

 

سلام اي محبوب دنيام

سلام اي بهـترين تو رويام

نميدونم چي بگم بعد سلامم

حالتو مي خواي بپرسم من كه كَلافم

دوبـاره دلم واست مثل روزاي زرد گرفت

شروع كــردم به نوشتن يه مُشت چِرت و پِرت

گاهي ام فــاز لــيــلي و مـــجنــون مــي گـــيرم

مي نويسم توي شعرام آخــرش بـــي تو مــيميـــرم

توي تنهايي هام بس ز نـــــــفس هـــاي تــو نــوشتم

نميدونم بي تو و خاطره هات چي ميشد ســــرنــوشـــتم

حـالا بگذريم از اين همه شـــــــــكايت و گـــــــــــــلـه

بـــــگــــو از خـــــودت كـــه حــالــت صـــفــاي اين دله؟

نميدونم خوبــي يـــا شــــايــد تــنــه تــو دردي گــرفــتــه؟؟

مـــــــثل هـــميشــه كـه مـي گــفـتـي عجب حالتي گرفته!!

ايشــاا... حالـت مِث خـــورشــــــــيد، خــوب و خــوشه

نمـــيگم مـاه كــه مـيـگن تـكرار حرف هاي پر فروشه

امشبـم دوبــاره يــادگاريـــتــو آغــوش گــرفــتم

تو كه چيزي بم ندادي غمـــا رو بـــغل گـــرفتــم

اگـــه خوابــت مي گيره مي خواي بخـونم دوباره

لالايي هاي بي معني مثل خورشيد واسه ستاره

تو برو خدا جون هميشه پشت و پناهت

اون كه واست ميمونه آزي بي زبانت



می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ جمعه 14 بهمن 1390 ] [ 10:19 ] [ Mostafa Dl Ara ]

 

asheganeh.ir

  
به دلم مانده که یک بار از سوی تو محبت ببینم
برایم آرزو شده که یک  کلام عاشقانه، از سوی تو بشنوم
به تو دلبستم ، من عاشقی دلشکسته هستم
تا چشمانم را باز میکنم تو را یاد میکنم ، تا میخواهم چشمانم را بر روی هم بگذارم
یاد تو نمیگذارد که آرام بخوابم، اگر هم شبی با آرامش میخوابم خواب تو را میبینم
حتی دیدن تو در خواب نیز مرا عاشقتر میکند ، نمیدانم این دل دیوانه ام چگونه این لحظه های نفسگیر عاشقی را سر میکند
به دلم مانده حالی از دلم ، احوالی از چشمانم بپرسی
به خدا اینجا یک دل است که بدجور عاشق تو است،
نگاهی به این طرف هم بینداز یک نفر است که بدجور به هوای دیدن چشمهایت از آن دور دستها به انتظار نشسته است
اینگونه مرا نبین، دلم تنهای تنهاست ، فکر نکن مثل تو نیستم ، بیشتر از آنچه که فکر میکنی در حسرت یک لحظه محبت هستم
به دلم مانده وقتی به چشمانت خیره میشوم ، عشق را از اعماق چشمانت ببینم
به دلم مانده وقتی صدایت را میشنوم ، عشق و علاقه را از اعماق صدایت حس کنم
لحظه ای ، تنها لحظه ای به خودم بگویم که تنها نیستم و یکی را دارم
یکی را دارم که به یاد من است ، مثل من در انتظار دیدن من است، مثل من آرزوی شنیدن صدای مرا دارد ، مثل من دلتنگ میشود ، مثل من مرا یاد میکند، مثل من وقتی دلش میگرد دوست دارد با تو درد دل کند ، مثل من
راستش را بخواهی هر زمان که دلم میگیرد تو نیستی تا با تو درد دل کنم و آرام شوم
به دلم مانده یک بار هم حرفهای مرا بشنوی ، عشق مرا باور کنی و مرا در آغوش خودت بگیری
به دلم مانده بر سر یکی از قول و قرارهایی که دادی بمانی ، در لحظه های سخت مرا تنها نگذاری
به دلم مانده بود تا بگویم آنچه دلم مدتها در حسرت گفتنش بود


می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ دو شنبه 3 بهمن 1390 ] [ 20:25 ] [ Mostafa Dl Ara ]

انتظار تو فقط مال منه

سهم من از تو افسوس ترو نداشتنه

همه با هم دیگه هستن همه خیلیا رو دارن

یکی هست که وقت گریه سر رو شونه‌هاش بزارن

ولی من از همه دنیا ترو داشتم، ترو داشتم

همه تنهائیامون مال هم بود ، مال هم بود

هرچی باهم دیگه بودیم ، واسه من خیلی کم بود

انتظار تو فقط مال منه

سهم من وقتی گریه میکردم سر رو شونت میذاشتم

از تو افسوس ترو نداشتنه داشتنه تو قوت پرواز

برای این بال شکسته است بودن تو جرات لبخند

صدای این لبهای بسته‌ است

دارم از عطش میمیرم ، ابر من کجا میباری ؟

تن من خشکید و پوسید تو به سبزه‌ها میباری

انتظار تو فقط مال منه

سهم من از تو افسوس ترو نداشتنه

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ دو شنبه 3 بهمن 1390 ] [ 20:12 ] [ Mostafa Dl Ara ]

 

به تو می اندیشم به تو و تندی طوفان نگاهت بر

من

به خود و عشق عمیقت در تن به تو و خاطره ها

که چرا هیچ زمانی من و تو ما نشدیم

جام قلبم که به دست تو شکست

من چرا باز تو را می بخشم؟؟؟

به تو می اندیشم

به تو که غرق در افکار خودی

من در اندیشه افکار توام

قانعم بر نگه کوته تو

هر زمان در پی دیدار توام

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ دو شنبه 3 بهمن 1390 ] [ 20:0 ] [ Mostafa Dl Ara ]

چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت

دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ، رو قلبت هدیه

داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی

حس کنی که هنوز هم دوسش داری

چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری تکیه بدی

که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده

چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف بزنی اما

وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی

چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه ها

تو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که

هنوز هم دوسش داری

چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار

بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب

بگی گل من باغچه نو مبارک

 

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ دو شنبه 3 بهمن 1390 ] [ 19:51 ] [ Mostafa Dl Ara ]

من اگر روح پریشان دارم
من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازی دوران دارم
دل گریان،لب خندان دارمبه تو و عشق تو ایمان دارم
در غمستان نفسگیر، اگر
نفسم میگیرد
آرزو در دل من
متولد نشده، می میرد
یا اگر دست زمان درازای هر نفس
جان مرا میگیرد
دل گریان، لب خندان دارمبه تو و عشق تو ایمان دارم
من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته
ترین انسانمبه وفای همه بی ایمانم

دل گریان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ایمان دارم

 

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ دو شنبه 3 بهمن 1390 ] [ 19:39 ] [ Mostafa Dl Ara ]

 

love is wide ocean that joins two shores


عشق اقيانوس وسيعي است که دو ساحل رابه يکديگر پيوند ميدهد

life whithout love is none sense and goodness without love is impossible


زندگي بدون عشق بي معني است و خوبي بدون عشق غير ممکن

love is something silent , but it can be louder than anything when it talks


عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلند تر خواهد بود

love is when you find yourself spending every wish on him


عشق آن است که همه خواسته ها را براي او آرزو کني

love is flower that is made to bloom by two gardeners


عشق گلي است که دو باغبان آن را مي پرورانند

love is like a flower which blossoms whit trust


عشق گلي است که در زمين اعتماد مي رويد

love is afraid of losing you


عشق يعني ترس از دست دادن تو

no matter what the question is love is the answer


پاسخ عشق است سوال هر چه که باشد

when you have nothing left but love than for the first time you become aware that love is enough


وقتي هيچ چيز جز عشق نداشته باشيد آن وقت خواهيد فهميد که عشق براي همه چيز کافيست

love is the one thing that still stands when all else has fallen


زماني که همه چيز افتاده است عشق آن چيزي است که بر پا مي ماند

love is like the air we breathe it may not always be seen, but it is always felt and used and we will die without it


عشق مثل هوايي است که استشمام مي کنيم آن را نمي بينيم اما هميشه احساس و مصرفش مي کنيم و بدون ان خواهيم مرد

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ دو شنبه 3 بهمن 1390 ] [ 10:26 ] [ Mostafa Dl Ara ]

h4m88w3v2iobjaq92g5y.gif

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ دو شنبه 3 بهمن 1390 ] [ 9:17 ] [ Mostafa Dl Ara ]

       تو دستات گرمه میدونم ولی دستای من سسته چرا غمگینی و اشکات تمام جونتو شسته؟

حالا که اومدی پیشم بیا بی گریه وزاری حقیقترو بهت میگم...جوابم کردن انگاری.

بزار پاتو روی قلبم نزار دست رو احساسم بجای گریه وزاری یکم دعا بکن واسم.

تموم دکترا گفتن همین روزاست که میمیرم نمیدونم دوام شوک نیست نباشی جون نمیگیرم

نبر ولتاژشو بالا نزن شوک من دلم خونه همینجایی که شوک میدی دلم نیست خونه یه اونه...

حالا قدرتو میدونم گرچه فرصتی نمونده قربون دلت برم که تو رو تا اینجا کشونده

اگه قصمت موندنم بود تو رو تنها نمیزاشتم میگفتی بمیر میمردم که نگی دوستت نداشتم.

میگفتی بمیر میمردم که نگی دوستت نداشتم.

ببخش که بودنم واست همیشه دردسر داره همه میگن امیدی نیست ولی دعات اثر داره

صداتو میشنوم آره چشام اشکاتو میبینه وقتی داد میزنی پاشو به قلبم خیلی میشینه

نکن گریه گل نازم داره اشکات حروم میشه بجم دعام بکن زودباش که ملاقاتت تموم میشه که ملاقاتت تموم میشه

کاش یکی میشد یکی بتونه منو از خواب در بیاره مگه میشه مرده باشم وقتی که اشکام میباره

اگه حسرت تو دارم اگه سردو بی قرارم تو رو با چشمایه گریون به خدامون میسپارم.

نمیگم واست میمیرم چون واسه تو زنده بودم  نمیگم عشق منی تو چون توایی همه وجودم

اون دنیا جام خوبه خوبه دلم واسه خوشی تنگه اون خدایی که من میدونم حتا آتیشش قشنگه.

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ یک شنبه 2 بهمن 1390 ] [ 17:54 ] [ Mostafa Dl Ara ]

منو دیگه نمیخوای؟ اینا همه میدونن انقد نیار بهونه بس کن مگه من دیوونم؟بچه که نیستم دیگه نگاهت به من دروغ نمیگه

هرچی که بود تموم شد میدونم رفتی با یکی دیگه

هر چی که بود تموم شد زندگیمم حروم شد

یادت مباد میگفتی؟دوستت دارم دیوونه؟همه چیمی تو دنیا؟هرچی بگی همونه؟بگو بگو چی شد اون حرفا؟اون وعده و وعیدا نگاهتو از من نگیر تو گرمی اون دستات

بگو پیشم میمونی نه نگو نه که نمی تونی باورم نمی شه داره همه چی تموم میشه 

دیگه فرصتی نیست اون رفت واسه همیشه دنیا نمیخوام بی تو بمونم منتظر بشینم از اون بخونم.

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 1 بهمن 1390 ] [ 21:34 ] [ Mostafa Dl Ara ]

del ava_39.jpg

واسه دیدن بارون اشکات دوباره خاطراتمو سوزوندم ولی تو اینجا نبودی ببینی.

چجوری پای نگاه تو موندم تونبودی که ببینی که دلم رو چجوری عاشق عشق تو مونده .

منی که بی تو یک لحظه نبودم کی دل خاطره هاتو شکونده؟

میون رنگ عجیب نگاهت یکمی فاصله مونده تا دریا تا دل خسته نفس به نفس شه .

تو بیا واقعی شو تا خود رویا  واسه دیدن ساحل چشمات همه یه دارو ندارمومیدم واسه شادی قلبت عزیزم همه احساس تو قلبمو میدم .

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 1 بهمن 1390 ] [ 21:34 ] [ Mostafa Dl Ara ]

99b2p6h9i3dg7bnosw7k.jpg

زیر بارون نفساتو دوست دارم بوی خوب تو رو بارون میگیره

با تو زندگیم چه رویایی میشه با تو این قلب یخی جون میگیره

دوست دارم تموم لحظه ها مو با تو باشم دوست دارم که دست گرمتو بگیرم

دوست دارم تموم خاطراطم با تو باشه  دوست دارمتو انتظار تلخ تو بمیرم

دوست دارم فقط چشاتو واکنی تا ببینی که چقدر دوستت دارم

همه خوبیاتتوباور میکنم نمیتونم بی تو طاقت بیارم.


می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 1 بهمن 1390 ] [ 21:34 ] [ Mostafa Dl Ara ]

اگه به تو نمیرسم این دیگه قصمت منه نخواستم اینجوری بشه این از بخت بد منه

قد یک دنیا قم دارم اگه نبینمت یک روز چطوری دلت اومد بری ؟عاشق چشماتم هنوز.

فکر نمیکردم که یک روز اینجوری تحقیر بشم بجرم دوست داشتن تو این جوری تنبیح بشم

قد یک دنیا قم دارم اگه نبینمت یک روز چطور دلت اومد بری؟ عاشق چشماتم هنوز.

دارو ندارمو میدم ولی چشماتو نبند دارو ندار من توایی به گریه های من نخند

از همه دنیا من فقط دل خوش تو بودم ولی دل خوشی تو نبودم  دوسم نداشتی یکمی......

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 1 بهمن 1390 ] [ 21:34 ] [ Mostafa Dl Ara ]
دردودل عاشقانه

تو دستات گرمه میدونم ولی دستای من سسته چرا غمگینی و اشکات تمام جونتو شسته؟

حالا که اومدی پیشم بیا بی گریه وزاری حقیقترو بهت میگم...جوابم کردن انگاری.

بزار پاتو روی قلبم نزار دست رو احساسم بجای گریه وزاری یکم دعا بکن واسم.

تموم دکترا گفتن همین روزاست که میمیرم نمیدونم دوام شوک نیست نباشی جون نمیگیرم

نبر ولتاژشو بالا نزن شوک من دلم خونه همینجایی که شوک میدی دلم نیست خونه یه اونه...

حالا قدرتو میدونم گرچه فرصتی نمونده قربون دلت برم که تو رو تا اینجا کشونده

اگه قصمت موندنم بود تو رو تنها نمیزاشتم میگفتی بمیر میمردم که نگی دوستت نداشتم.

میگفتی بمیر میمردم که نگی دوستت نداشتم.

ببخش که بودنم واست همیشه دردسر داره همه میگن امیدی نیست ولی دعات اثر داره

صداتو میشنوم آره چشام اشکاتو میبینه وقتی داد میزنی پاشو به قلبم خیلی میشینه

نکن گریه گل نازم داره اشکات حروم میشه بجم دعام بکن زودباش که ملاقاتت تموم میشه که ملاقاتت تموم میشه

کاش یکی میشد یکی بتونه منو از خواب در بیاره مگه میشه مرده باشم وقتی که اشکام میباره

اگه حسرت تو دارم اگه سردو بی قرارم تو رو با چشمایه گریون به خدامون میسپارم.

نمیگم واست میمیرم چون واسه تو زنده بودم  نمیگم عشق منی تو چون توایی همه وجودم

اون دنیا جام خوبه خوبه دلم واسه خوشی تنگه اون خدایی که من میدونم حتا آتیشش قشنگه.

 




می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 1 بهمن 1390 ] [ 21:34 ] [ Mostafa Dl Ara ]

كـاش قلبم درد تنهايي نداشت سينه ام هرگز پريشاني نداشت كاش! برگهاي آخر تقويم عشق حرفي از يك روز باراني نداشت كاش! مي شد راه سخت عشق را بي خط پيمود و قرباني نداشت.

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 1 بهمن 1390 ] [ 21:34 ] [ Mostafa Dl Ara ]
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...

تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در
 
آن
 
نیست ...

تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم ...

تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ...

تنهایی را دوست دارم زیرا....
در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و
 
انتظار کشیدنم را
 
پنهان خواهم کرد...

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 1 بهمن 1390 ] [ 21:34 ] [ Mostafa Dl Ara ]

 

حالا که امید بودن تو در کنارم داره میمیره

منم و گریه ممتد نصف شب و دلم میگیره

حالا که نیستی و بغض گلومو گرفته چه جوری بشکنمش

بیا و ببین دقیقه هایی که نیستی اونقده دلگیره

که داره از غصه میمیره

عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطراتو

فکرم بی تو داغون و خستست کاش یره از یادم اون صداتو

منم و این جای خالی که بی تو هیچ وقت پر نمیشه

منم و این عکس کهنه که از گریم دلخور نمیشه

منم و این حال و روزی که بی تو تعریفی نداره

منم و این جسم تو خالی که بی تو هی کم میاره

عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطراتو

فکرم بی تو داغون و خستست کاش یره از یادم اون صداتو

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 1 بهمن 1390 ] [ 21:34 ] [ Mostafa Dl Ara ]

 
 تو که یادت نیست!...توی یکی از همون بهترین روزهای زندگیم بود!...
همون روزهایی که تعدادشون از انگشتهای یک دست هم کمتره!...
همون روزهایی که با تو بودم!...همون روزهایی که زندگی کردم!...
آره...توی یکی از همون روزها بود!...بعد از ساعت ها با تو بودن!...
وقت خداحافظی بود...سر آن خیابانی که اسمش رو هم نمیدونم حتی!...
با هم خداحافظی کردیم!...رفتی ولی من همونجا ایستادم...
ایستادم و رفتن تورو نگاه کردم...
دست کرده بودی تو جیب هات و آروم آروم دور میشدی...
نمیدونستی که من نرفتم!...
نمیدونستی که ایستادم و دارم نگاهت میکنم!...
برنگشتی پشت سرت رو هم نگاه نکردی...
سرت رو انداخته بودی پایین و دور میشدی!...وای وای وای!!...نمیدونستی که
چقدر زیبا بودی!...چقدر زیبا راه میرفتی!...
چقدر زیبا کرده بودی تمام آن پیاده رو و تمام آن خیابان و حتی تمام اون شهر رو!
یکم که دور شدی بهت زنگ زدم!...
گفتم من نرفتم و سر خیابان ایستادم و دارم نگاه میکنم رفتنت رو!...
یادم رفت بهت بگم ولی!...یادم رفت بگم که همونجا،درست همونجا من "دوباره" عاشقت شده بودم!...
یادم رفت بگم که عشقم بهت دوبرابر شده بود!...یادم رفت!...
حتی یادم رفت بگم که هیچ کس به زیبایی تو راه نمیره!...
یادم رفت بگم که هیچ کس نمیتونه مثل تو با هر قدمی که بر میداره،تمام وجود من رو به لرزه بیاندازه!!...
اون روز وقتی داشتی میرفتی و دور میشدی،میدونستم که هنوز مال منی!...
میدونستم که دوستم داری...میدونستم که به محض اینکه برسی به خونه به من زنگ میزنی!...
اون رفتن کجا و این رفتن کجا!...
این رفتن لعنتی که برگشتی نداره کجا!...همه ی اینها رو گفتم تا بگم دلم برای راه رفتنت هم تنگ شده!...
همه ی اینها رو گفتم تا بگم دلم برای زندگی کردن تنگ شده!...دلم برای اون دخترکی که زمانی دوستش داشتی تنگ شده!...دلم تنگه عشقم!!...دلم...!
 

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 1 بهمن 1390 ] [ 21:34 ] [ Mostafa Dl Ara ]

چشمان خسته ات ، آرام و بی صداست گویی ز راز تو، آگه فقط خداست ناگفته های تو، در سینه ات نهان اما سکوت تو، گویای صد بیان آن گونه های تو ، دشت شقایق است شرح سکوت تو، نشر حقایق است تنهایی و غریب ، در بزم بی کسان رنجیده سینه ات ، از ظلم ناکسان گر چه تبسمی ، بر لب نشانده ای در پشت خنده ات ، دل خسته مانده ای

 

می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 1 بهمن 1390 ] [ 21:34 ] [ Mostafa Dl Ara ]

del ava_39.jpg

 

واسه دیدن بارون اشکات دوباره خاطراتمو سوزوندم ولی تو اینجا نبودی ببینی.

چجوری پای نگاه تو موندم تونبودی که ببینی که دلم رو چجوری عاشق عشق تو مونده .

منی که بی تو یک لحظه نبودم کی دل خاطره هاتو شکونده؟

میون رنگ عجیب نگاهت یکمی فاصله مونده تا دریا تا دل خسته نفس به نفس شه .

تو بیا واقعی شو تا خود رویا  واسه دیدن ساحل چشمات همه یه دارو ندارمومیدم واسه شادی قلبت عزیزم همه احساس تو قلبمو میدم می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!
[ شنبه 1 بهمن 1390 ] [ 21:22 ] [ Mostafa Dl Ara ]
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
درباره وبلاگ

خوشا آنان که در بازار گیتی خریدار وفا بودند و هستند خوشا آنان که در راه رفاقت رفیق با وفا بودند و هستند دوستان گلم به این وبلاگمم سر بزنید خوشحال میشم www.mostafalov.blogfa.com ممنونم
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)


Alternative content



♫PlaySong♫
دریافت همین آهنگ
برگرفته از: http://www.iranjoman.com/showthread.php?t=46883&s=737d7cab97ef8ed0fac690a505dc93bf#ixzz5Pz76JZyq

.

Online User